روز هشتم جشنواره: فیلم سرخ‌پوست

روز هشتم جشنواره: فیلم سرخ‌پوست

19 بهمن 1397

نقد فیلم سینمایی سرخ‌پوست را بخوانید به قلم ضرغام نره ئی

برداشتی از فیلم سینمایی سرخ پوست برگرفته از کانال این سو

 

در بین فیلم‌های جشنواره که اغلب داستان‌ گفتن نمی‌دانند، بی‌تردید سرخ‌پوست یک سر و گردن از بقیه‌ی فیلم‌های داستانی، بالاتر است و کاملاً به سبک فیلم‌های کلاسیک، روایت معماگونه‌ی خودش را به تصویر می‌کشد بی‌آنکه درگیر هر گونه اضافه‌کاری یا شاخ و برگ‌های زائد شود یا حتی بخواهد با دوربین روی دست یا قصه‌گویی نامتعارف، ادای پست‌مدرنیستی دربیاورد. فیلم، در همان شروع، یک‌راست می‌رود سراغ خط اصلی‌ِ خود: احمد سرخ‌پوست در جریان جابجایی زندانی‌ها فرار کرده و رئیس زندان برای اینکه به ترفیع سمت برسد، مجبور است هر طور شده او را پیدا کند. اصلی‌ترین چالش داستان، همین دوراهی اخلاقیِ برگزیدن منافع شخصی یا ترجیح حقوق دیگری‌ست. این چالش، محوری‌ترین بخش داستان است و همین هم باعث شده کل داستان بر دوش سرگرد جاهد باشد؛ کسی که در عین جدیت می‌تواند بخندد و به زندانی‌ها مرخصی بدهد. اما، وجه عصبی و تفکر پادگانی و نظامی در او غالب است. این دوگانگی رفتاری وقتی سر دختربچه فریاد می‌زند و‌ در عین حال، می‌خواهد او‌ را در آغوش بکشد، کاملا‌ًمشهود است. به همین‌خاطر، وقتی در پایان فیلم از منفعت شخصی خودش می‌گذرد، کمی سخت می‌شود این رفتار او را پذیرفت. کسی که با انداختن گاز اشک‌آور و بستن تمام درزهای زندان، ولو به قیمت کشته شدن احمد، می‌خواست او را به چنگ آورد، چگونه می‌تواند از خیر ترفیع بگذرد و شر بازخواستِ مافوق را به جان بخرد؟ با این‌حال، نباید نادیده گرفت که فیلم‌ساز، به‌قدری جسور هست که خط داستانش را فراموش نکند و‌ آن را به اتمام برساند.

 

فیلم، دهه چهل شمسی را به تصویر می‌کشد بی‌آنکه، برگزیدن این برهه تاریخی هیچ‌ ارزش‌افزوده‌ای داشته باشد. حال، اگر بستر وقوع فیلم مثلاً سی سال قبل‌تر یا بعدتر بود چه اتفاقی می‌افتاد؟ هیچ! به نظر نمی‌رسد ظرف زمانی، تأثیر آن‌چنانی داشته باشد با این‌حال، وقتی فیلم‌ساز ترجیح می‌دهد موضوعی را در عصر تاریخی دیگری روایت کند لااقل باید نشانه‌هایی از منطق چنین انتخابی را ارائه دهد؛ کاری که در فیلم سرخ‌پوست انجام نشده است و‌ صرفاً، کل موضوع فیلم بر حل معمای یافتن محل اختفای یک فراری می‌گذرد. اوج و فرود این معماگویی خاصه با موسیقی متن، دلهره‌آور و هیجان‌انگیزتر شده است اما روایت خطی و فقدان پیچیدگی در شخصیت‌های داستان، باعث می‌شود که مخاطب ترجیح ندهد بعد از حل معما دوباره فیلم را ببیند. درواقع، آن‌چه فیلم‌های معمایی را جذاب می‌کند نشانه‌های ظریف و کوچکی‌ست که در سرتاسر فیلم پراکنده می‌شود تا در بزنگاه آخر، بتوان به مخاطب رو‌‌ دست زد. سرخ‌پوست، صادقانه داستان می‌گوید اما نمی‌تواند رو دست بزند؛ درست مثل رمانی که منتظری آخرش را بخوانی اما وقتی آخرش را خواندی دیگر رمان تمام شده بی‌آنکه ذهنت درگیر این پرسش شود که: «فکرش را نمی‌کردم! چرا این‌طور تمام‌ شد؟» فیلم، یک‌بار برای همیشه تمام می‌شود بی‌آنکه به سبک فیلم‌های معمایی، ذهن مخاطب با بازنمایی نشانه‌ها، درگیرِ چراییِ‌ رفتارها و‌ دیالوگ‌ها شود!

 

در این لیست، می توانید به فیلم سینمایی سرخ‌پوست رای بدهید...