روز دوم جشنواره: فیلم ناگهان درخت

روز دوم جشنواره: فیلم ناگهان درخت

13 بهمن 1397

نقد فیلم سینمایی ناگهان درخت را بخوانید به قلم ضرغام نره ئی

برداشتی از فیلم سینمایی ناگهان درخت برگرفته از کانال این سو

 

صفی یزدانیان، شعر می‌سراید به زبان سینما. قاب‌بندی، موسیقی، میزانس و فیلمنامه برایش حُکمِ واج و هجا و وزن و قافیه دارد. گو این‌که شعری سروده شود و به بعد به زبان سینما به آن حیات بدهی و حالا، فرهاد، در فیلم ناگهان درخت گویا شخصیتی‌ست که در پی عینیت بخشیدن به این شعر شاملوست:

 

«انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:

توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن

توانِ شنفتن

توانِ دیدن و گفتن

توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن

توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان

توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی

توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت

و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی

تنهایی

تنهایی

تنهایی عریان.»

 

بله، تنهایی در کلیت فیلم جریان دارد و وقتی از فرهاد، در آستانه پیری بپرسی که چند تصویر دل‌نشین از زندگی‌ات نام ببر؛ پرت می‌شود به دوران کودکی‌اش. انگار که زمان برایش در همان سال‌ها متوقف شده و بعد از آن فقط عریانی تنهایی و رنجِ زیستن را به دوش کشیده و تنها دل‌خوشی این سالیان دراز، دست‌های مادرش و حضور مهتاب است. به‌راستی اگر وجود این دو زن هم نباشد، نبضِ زندگی فرهاد از تپش می‌ایستد. روزهای کسالت‌آور زندان و طعنه‌های بازجو، آن‌قدر ادامه می‌یابد که کم‌کم گرد پیری به چهره‌اش می‌پاشد و هر لحظه که سکونی در زندگی حکم‌فرما می‌شود ترس سرتاپایش را احاطه می‌کند. زندگی، برای او در نبودن‌ها، از دست دادن‌ها، رفتن‌ها و تنهایی معنا می‌یابد و هر چیزی جز این‌ها که بوی آرامش بدهد وهم‌ناک می‌شود. وقتی بازجو، برگه‌ای دستش می‌دهد و می‌خواهد که زندگی‌اش را بنویسد در چند خط خلاصه می‌شود آن هم کودکی و چند دزدی ابلهانه. این سکانس، یکی از زیباترین قاب‌های فیلم است. 

 

تلخ است که به دور از امیال و آروزهای آدمی، زندگی جریان می‌یابد و تاریخ توالی تکرار رنجِ بودن است و انسان می‌توانست تا بدین حد فرسوده نشود اگر که تولدی نبود. زیستن است که به مرگ، رنج و تنهایی جبروت و شکوه می‌دهد و آیا انسانی که هنوز در تولد خودش مشکوک است می‌تواند به متولد کردن بیندیشد؟

 

در این لیست، می توانید به فیلم ناگهان درخت رای بدهید...